سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 89 مرداد 27 , ساعت 7:0 عصر
    پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد.
    مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
    او نوشته بود :

    صورتحساب !!!
    کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
    مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
    نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
    بیرون بردن زباله 1000 تومان
    جمع بدهی شما به من :12.000 تومان !

    مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:

    بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
    بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
    بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
    بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ
    و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است

    وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد.
    گفت: مامان ... دوستت دارم

    آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!

    نتیجه گیری اخلاقی :
    قابل توجه اونهائی که فکر میکنند مرور زمان آنها را بزرگ کرده و حالا که هیکل درشت کردند خدا را هم بنده نیستند.
    بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم ...
    کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.

    نتیجه گیری منطقی:
    جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!
    مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره : جمع بدهی میشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان !!!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ